عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر.

امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را  تصحیح می‌کرد.

آن هم نه در کلاس،در خانه.

دور از چشم همه
اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم.

نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان،  هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم.

فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من.

به جز من که از خودم غلط گرفته بودم.

 من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها